۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

توجه به کانون نشر تاریکی




دراین تردیدی باقی نمانده که دنیا دربرابر نشر ظلمت از ترکیه نمیتواند ساکت بماند.در روزهای اخیر چند واقعه باردیگر توجه اهل تحقیق را به این مرکز نشر ظلمات برگرداند.در اتفاق اول شخصی بنام سیبل اورسین -که خانمی با حجاب و بسیار نزدیک به محافل حزب حاکم در آن کشور است طی یک برنامه تلویزیونی رسما از طرف خود و همفکرانش -که اکثریت مطلق را تشکیل میدهند- خواستار اجرای شریعت یهود در ترکیه شد.البته کسانی که اخبار ترکیه را دنبال میکنندو در این مورد سطحی نمی اندیشند میدانند که اساسا حاکمیت یهود بر تمامی ارکان زندگی ترکها موضوع تازه ای نیست و ما هم مرتب هشدار داده ایم که اسلام یهودی در حال انتشار از ترکیه به دنیاست و نشان داده ایم که حتی ردپای این تفکر رسما بر پرچم ج.ا نیز نقش بسته است. حال بنظر میرسد زنگهای هشدار برای طراحان این تئوری بصدا در آمده و در پی چاره اندیشی افتاده اند. و حرکت اخیر که از زبان این شخص ترک جاری شده نشان دهنده نه تنها وحشت ایشان از افشا شدن بلکه تلاشی است برای ابقای تفکری که ایشان به ایران صادر نموده اند و حاکم بر تاروپود ج.ا بوده است. حجتیه همان امیدی است که حضرات هراسان از دست دادنش شده اند.
این شخص در سخنان خود گفته ما شریعتی مانند ج.ا و عربستان نمیخواهیم ما شریعت یهودی را در ترکیه میخواهیم.

البته باید ایشان اول اثبات نماید که آنچه فعلا در ترکیه حاکم است چیزی جز تفکر یهود میباشد.
بنظر میرسد ما باید در انتظار جنگهای زرگری بین  حکومتهای ج.ا و ترکیه باید باشیم.


*

واقعه دوم کشف اتفاقی حدود یک تن مواد شیمیائی مورد لزوم برای تهیه سلاحهای بیولوژیک وشیمیائی در ترکیه است که راهی سوریه بود.این خبر بلافاصله از سایتهای خبری ترکیه حذف شد.این کشف در هفته گذشته -اوائل ماه یازدهم میلادی 2013 رخ داد.
بدنبال آن در دو روز گذشته 8و 9 /11/2013 اخبار مربوط به دستگیری عده ای بود که در یک تریلی در حال حمل هزارو دویست گلوله خمپاره از ترکیه به سوریه بودند. بلافاصله از سوی برخی خبرنگاران افشا شد که راننده تریلی اعتراف نموده اینها را برای نیروهای القاعده در سوریه حمل میکرده.
دراینجا باید به خبرنگاران جسور سی ان ان اینترنشنال تبریک گفت که اثبات نمودند که نیروهای القاعده عملا با مرکزیت ترکیه به اقدامات خود ادامه میدهند

اینترنت فارسی در شرایط فعلی ،نشان دهنده افکار ایرانیان نیست


اگرچه هرروز تعداد بیشتری از هموطنانمان به واقعیات آنچه در میهنمان روی داده واقف میگردند اما هنوز بسیاری نکات هست که باید تحقیق و افشا گردند.تنها یکی ازین نکات اشغال تقریبا کامل اینترنت فارسی زبان توسط عوامل اطلاعات کشور ترکیه از سالها پیش بوده است.اولین تحقیق را بنده به همراه گروهی از متخصصین ارتباطات اینترنتی در مورد تویتر انجام دادم.این همزمان بود با استفاده روزافزون جوانان وطندوست ما از این شبکه برای خبررسانی.در یک دوره مشخص از این تحقیق ثابت شد 99% اسامی که پسوند یا پیشوند -ایران -در تویتر دارند توسط سرویس اطلاعاتی ترکیه ثبت ،راه اندازی و کنترل میشوند.البته درمدت کوتاهی دوستان موفق شدند این خبر را به همه دیگر دوستان هموطن رسانده و مانع از ادامه اثرگذاری این عوامل بر حرکت ایرانیان شوند.
مدت زیادی نگذشت که برخی از سایتهای خبری ترک اعلان نمودند حداقل پنج هزار نفر که یا آموزش فارسی دیده اند یا در دانشگاههای آن کشور رشته زبان فارسی را به اتمام رسانده اند-که تقریبا تمامی این افراد،که تعدادشان کم هم نیست ،بلافاصله جذب سرویس اطلاعاتی ترکیه میشوند.- در دو شیفت دوازده ساعته توسط نهاد اطلاعاتی ترکیه مشغول تخریبات فرهنگی ،ایجاداختلافات بین اقوام ایرانی ، ترویج فحشا، ترویج خرافات و... میباشند.
حال با توجه به این واقعیت اثبات شده نتیجه گیری وضعیت فعلی جامعه ایران از روی سایتهای فارسی زبان -یا اصولا هر آنچه به فارسی در نت انتشار مییابد- بدور از حقیقت خواهد بود. چنانچه روشن شده که همین افراد یکی از اهداف اصلیشان ناامید نمودن جوانان از فرهنگ ایران و اساسا از هر چیزی است که مربوط به ایران و آینده آن گردد.
اینجا لازم به فراخوانی هکرهای وطندوست ایرانی میبیبنم که ایشان را دعوت نماییم تا در اسرع وقت در برابر این حرکات دشمن دیرین ایران به چاره اندیشی بنشینند.
همچنان از دوستان انتظار هست که تا میتوانند اینگونه موارد را اطلاع رسانی نمایند.
در یک جمله : فراموش نکنیم یک نوشته به صرف فارسی بودنش توسط یک ایرانی نوشته نشده و نمیتواند تنها بخاطر فارسی بودنش مورد اعتماد قرار گیرد.

همه راهها در ج.ا به ترکستان ختم میشود- بخش دوم


برای دریافتن آنچه در میهن مظلوم ما گذشته اگر تنها به وقایع داخل توجه کنیم-همانگونه که تا بحال مرتکب شده ایم- نتیجه ای جز چرخ زدن بدور دایره عصاری نصیب نخواهد بود.
اگر دقت نمائیم بیاد میاوریم که یکی از اولین ممنوعیتها در ج.ا ممنوعیت وطندوستی-ناسیونالیزم- شد و برخلاف دینمان آن را مخالف دین جلوه دادند و این آغاز ماجرائی بود که طی آن میبایست تمامی رشته های پیوند زننده میان مردم مظلوم ما از میان برخاسته گردد تا بانیان آنچه بنام انقلاب اسلامی خوانده شد براحتی و بدون جنگ بتوانند ایران را و ذخائر نفت و گاز آن را تصرف نمایند.
این در حالیست که ترکهای عثمانی -که سالهاست علنا اعلان میکنند دیگر ایران را به ایرانیان پس نخواهیم داد- هر روز ناسیونالیزم فاشیستی خود را پررنگتر و حتی احمقانه تر نموده اند. و دربرابر  آن دسته از شرافتمندان در ج.ا که در برابر ایشان مقاومت مینموده اند مرتبا میگویند : ما از ادعاهای ارضی خود در مورد ایران هیچگاه منصرف نشده ایم.-اشاره به سخنان وزیر خارجه یهودی الاصل ترکیه که همواره تکرار نموده است-
اما در برابر آن اینسو چه میگویند  ، :کشور دوست و برادر ترکیه .حکومت اسلامی ترکیه.. رهبران انقلابی ترکیه[این جمله ایست که از زبان رئیس ستاد مشترک ج.ا ایراد شده....


آنانکه دور از هر نوع شرافت وطن خود و هموطنان خود را به ترکان عثمانی فروخته اند باید بدانند راهی که ایشان
میروند جز به ترکستان ختم نخواهد شد.

حجتیه ، روایت یهود از تشیع

علیرغم تمامی تلاش یاران وسردمداران این تفکر در اینسو وآنسوی مرزبرای مخفی نگاهداشتن خود،با تعویض مرتب نام ونشانی خود، این تفکر هم مانند هر فرآیند دیگری از افعال آن قابل شناسائی ، تعقیب و حتی پیش بینی بوده است.
کافیست بدانیم که اساس تفکر این دسته،مبتنی برمجبور ساختن خالق بر ظاهر ساختن امام غائب ،با توسل به ترویج فسادوفحشا،قتل و غارت ونا امن نمودن جهان بوده است.برای هر کسی که کوچکترین اطلاعات از اسلام و خصوصا تشیع داشته باشد همین چند نکته اولیه از اساس این تفکر کافیست برای ضداسلامی ضدالهی و ضد تیع اعلان نمودن آن .اما در عملکرد -هرقدر هم که اینان خودشان را در دخمه های اورشلیم و.. پنهان نمایند -شیوه ایشان تائید کننده نظریه ایست که اساس تفکر آنها را بر ترور و دشمنی آشکار با خالق میداند. اینان اولین محور حرکت خود پس از پیدایش را مخالفت و نابودی بهائی گری و بهائیان اعلان نمودند.بهائی گری که به اعتراف بانی آن -که اول ادعای امام زمان بودن ،بعد ادعای پیامبری ودرنهایت هم ادعای الوهیت نمود-[لازم به تاکید میدانم که بنده هم مانند هر ایرانی به آزادی اعتقاد و انتخاب افراد ایمان دارم و این نوشته تنها در جهت شناسائی تفکر و افرادیست که رسیدن هدف خود را در نابودی ایران میدنستنه اند.-هر شخصی که مانند بنده فرصت و دسترسی به منابع لازم را داشته تا در مورد بهائی گری تحقیق نماید دیده است که این تفکر اگر چه در ایران آغاز شد اما تماما از بیرون ایران هدایت و کنترل شده است....حجتیه درست زمانی به اعلان دشمنی با این دسته پرداخت که دیده شد علیرغم تمامی تبلیغات، رشد درصد گروندگان به آن هیچ قابل توجه نیست.اینجا بود که این تفکر تروریستی مانند قارچ سر برآورده و بقول خود شروع به قلع و قمع پیروان آن نمود و این آغاز رشد گرایش به این تفکر در ایران و منطقه شد.حتی اگر ندانیم که بانیان تفکر حجتیه افرادی یهودی الاصل بوده اند، نتیجه عملکرد حجتیه در ارتباط با بهائی ها اثبات کننده وحدت اساسی بین این دو دسته میباشد. و این اثبات یک تئوری برای یهودیان بود که برای ترویج یک تفکر-هرقدرهم احمقانه باشد- کافیست متضاد آن را هم خلق کرده و بجانش بیندازید.به این ترتیب نه تنها تشیع جلوه وحشیانه یافت بلکه اساس تفکری که سالها بعد میبایست یک ظاهرا انقلاب را در ایران اداره نماید نیز به ثبت رسمی رسید.
*
هرکسی که کوچکتریت اطلاعی از اسلام و تشیع داشته باشد میداند که ممنوعیتهای اعمال شده در ج.ا نه تنها کوچکترین ربطی به اسلام و تشیع نداشته بلکه ناقض اساس اولیه این تفکرهاست.آیا کسی هست که تردید داشته باشد تنها نتیجه این ممنوعیتهای حجتیه ای ج.ا ،ترویج فحشا و فساد و بی دینی در کشور ما بوده؟آیا این را بانیان ج.ا ندیدند؟ البته روشن است که بدنبال همین بوده اند و گرنه از راه ظلمانی خود بازمیگشتند.
آیا تردیدی در این هست که با توجه به عملکرد ج.ا میتوان براحتی نتیجه گرفت که اساس تفکری که ج.ا بر آن پی گرفته تفکر حجتیه ای بوده؟
آیا میتوان تردیدی در این واقعیت داشت که تنها نفع برندگان از ج.ا ترکیه و اسرائیل بوده اند؟ همان ترکیه و اسرائیلی که در اساس یکی بوده اند .واینک پس از شروع روند دگردیسی صهیونیزم و انتخاب ماسک مسلمانی از سوی آن میروند تا از یک طرف بوسیله عوامل دست نشانده خود در نیروهای مسلح و اطلاعاتی  و بخش اقتصاد ، تمامی مردم ما را از دین و تشیع بیزار نموده و تفکر صهیونیستس اسلامی خود به نام -نورچی ها- را در تمامی کشورهای اسلامی مانند سرطان سرایت دهند.

حجتیه به عنوان یک هسته زیرزمینی یک روز آغاز شد و اینک بر تمامی ارکان حکومت در ایران حاکم میباشد. و اگر آن دسته از شرافتمندان در نظام ج.ا که دلسوزی نسبت به اسلام و ایران و تشیع و مردم مظلوم ما دارند دیر جنبیده و این عوامل را از ایران ریشه کن ننمایند ، دیگر برای هر حرکتی دیر خواهد بود  .
در این تردیدی نیست که شرافتمندان باقیمانده در ج.ا در حال چاره اندیشی بوده اند اما کاش این عزیزان کار امروز به فردا نیفکنند و ایران را هر چه زودتر پاکسازی کامل نمایند

*
لازم به تذکر مجدد میدانم که هیچکدام از نوشته های بنده در جهت مخالفت و ایجاد نفرت بر علیه یهودیان یا هیچ گروه دیگری نبوده و حتی باید تاکید نمایم که اساس دشمنی با یهود را موضوعی ایجاد شده توسط صهیونیستها برای بازارگرمی خودشان میدانم و همواره تاکید نموده ام بیشترین فحش و ناسزا دهنده به اسرائیل ،ماموران خود آنها بوده اند.
ما ایرانیان در پی ءنجات وطن خود ناچار از شناختن روش و اهداف کسانی هستیم که چشم بر تصاحب ایران دوخته اند.

عاقبت گرگ زاده گرگ شود



این واقعیتی اعلان شده توسط سازمانهای دولتی ترکیه است که در رده بیشترین اسامی فامیلی تکراری در آن کشور نام فامیلی گرگ و گرگ زاده همواره    در رده های اول قرار داشته اند.واین واقعیتی است که با این افتخار میکنند که قومشان با هم آمیزی یک زن با یک گرگ در گوشه ای از آسیای میانه آغاز شده...

حال حضراتی که در حاکمیت ج.ا مرتبا از اسلامی بودن آن مردم سخن سرائی کرده و بقول خود مقدمات اتحاد دو کشور-در واقع ضمیمه سازی ایران را- حاضر مینموده انداین حقایق را از نگاه مردم مظلوم ما پنهان داشته اند.
و حال ببینید ره تفاوت از کجاست تا به کجا. یک طرف ایرانیانی هستند که با عقل درخشان درطول قرنها این ضرب المثل را استفاده نموده اند که : گرگ زاده عاقبت گرگ شود..... و در طرف دیگر این قوم که افتخار به گرگ زادگی مینمایند.


نگاهی بیندازیم به بیتی از مثنوی مولانا که پر است از هشدار به دنیا در مورد این قوم

جان گرگان و سگان از هم جداست
متحد جانهای شیران خداست

اگرچه واقعیت به قتل رسیدن حضرت شمس تبریزی درقونیه بدست اجداد ترکان عثمانی سالها از دیدگان ملت مظلوم ما پنهان مانده ،اما گوئی پس از آنچه درسال هفتادونه میلادی و بعد از آن بدست ترکان عثمانی بر میهن و مردم ما گذشته،حکمت الهی بر افشای چهره و اهداف واقعی ایشان قرار گرفته است.
مولوی قبل از دیدار با حضرت شمس در قونیه مردی عالم اهل درس و مدرسه بود با شاگردان زیادو مولانائی که ما میشناسیم پس از آن دیدار درواقع متولد شد.اما نکته ای که ترکها با روش های نه چندان عاقلانه خودشان تلاش در پوشیده نگاه داشتن آن نموده اند واقعیت به قتل رسیدن حضرت شمس در قونیه بدست عده ای از ترکهای عثمانی است.
اگرشما هم مدت زیادی در میان عثمانیها مانده باشید درمی یابید که ایشان درواقع از حضرت شمس نفرت دارند اما درطول زمان آموخته اند که نباید این حس خود راآشکار سازند.شما درظاهر میبینید درمورداو سکوت میکنند اما اگر شانس شنیدن حرف دل ایشان را بیابید خواهید دید که درواقع حضرت شمس را بانی انحراف مولوی از هر نظر میدانند-(در واقع میگویند مولانا پس از دیدار با شمس منحرف گردید)آیا لازم هست جزئیات بیشتری دراین مورد بگویم؟-
این نیز روشن است که دلیل اصلی نفرت ایشان از حضرت شمس،ایرانی بودن او و دارای مرتبه بسیار والا بودن او در عرفان بوده است- یکی از نکاتی که مردم ما از آن بیخبر نگاه داشته شده اند کینه بسیار عمیق ترکها نسبت به ایران و ایرانی بوده که تنها دلیل اصلی آن متمدن ،بافرهنگ و با هنروعلم بودن مردم ما درطول تاریخ بوده و این همان خصوصیاتی است که ترکها اساسا بصورت ژنتیکی فاقد آن میباشند و همین ایشان را به دشمنی عمیق وبی پایان با ایرانیان واداشته .

*
این آشکاراست که حضرت شمس پس از دیداربا مولوی بارها قونیه و خاک آن کشور را ترک کرده اما به اصرار و درخواستهای مکرر مولوی مجددا به قونیه بازگشته. چرا ایشان مرتبا میرفته؟ پاسخ آزار و اذیت وتهدید ترکها میباشد.
تاحدی که حضرت شمس به نیت دورنگاه داشتن مولانا از این آزارها و تهدیدها آنجا را ترک مینموده و دلیل دیگر که درمثنوی و دیوان شمس بارها ذکرشده خصوصیات ضدانسانی آن قوم بوده.
درآخرین بازگشت،حضرت شمس درشبی از سوی عده زیادی مورد حمله قرار میگیرد و این عده پس از قتل ایشان بدنش را تکه تکه نموده و داخل چاهی می اندازند-جائی که اکنون محل مزار حضرت شمس در قونیه میباشد-
پس از مدتی از غیبت ایشان در خواب بر پسر بزرگ مولانا ظاهر شده با ذکر واقعه از او میخواهد بدنش را از چاه بیرون آورده دفن نماید.علیرغم تمامی تلاش اطرافیان برای مخفی نگاه داشتن واقعه از مولانا -این دوست خدا همانگونه که در مثنوی و دیوان شمس بارها ذکر نموده میدانسته که ترکها اورا به قتل رسانده و پاره های بدنش را در چاه انداخته اند.حال خودرا بجای ایشان بگذاریم شخصی که بی تردید جلوه ای از ظهورات حضرت علی ع بوده به
درخواست شما علیرغم میل باطنیش به قونیه میآید اما بدست دشمنان به شهادت میرسد.مولانا در دفتر اول مثنوی-که بدان هم خواهیم پرداخت-آشکارا میگوید اگر مستقیما این واقعه را علنی کنم خونهای بیشتری خواهد ریخت. پس بهترین انتخاب را انجام داده و در قالب تمثیل حقایق غیر انسانی آن قوم را برای جهانیان خصوصا ایرانیان به میراث میگذارد.
خوشتر آن باشد که سر دلبران
گفته آید در حدیث دیگران
*
در سوره حشردر بخشی از آیه چهاردهم خداوند با اشاره به خصوصیات قوم یهود میفرماید :"شما ایشان را یکپارچه تصور میکنید اما قلبهای ایشان پراکنده است."
مولانا در این بیت-موضوع تابلو خط-نقاشی- با اشاره به این آیه شریفه از یک طرف و با اشاره به ریشه قوم ترک عثمانی یعنی -گرگ-[طبق اعتقادات ترکها منشا این قوم به آمیزش جنسی یک زن با یگ گرگ در نقطه ای از آسیای میانه باز میگردد] یکی از شاهکارهای خود در ایجاز را برای ما به ارمغان گذاشته . ارمغانی که به امروز نیز وابسته است. امروز این حقیقتی انکار ناپذیر است که ترکها با اتحاد با یهود است که توانسته اند چنین اوضاع منطقه را به خون و غارت و ظلم و تاریکی بیا لایند.-درجای دیگری از مثنوی ،مولانا آن دسته از یهود را که بزغاله پرست شدند را -سگان- خطاب مینماید.
این بیت حاوی یکی از مهمترین پیامهای مولانا برای ما میباشد. ضمن اینکه فهم باقی آن را نیز بعهده ما گذاشته.
در اول آیه چهاردهم آمده که "ایشان هیچگاه بصورت جمعی و رودر رو با شما نمی جنگند مگر از پشت دیوارها"
طبق گزارشاتی که ازبرخی سایتهای خبری ترکیه بدست آمده برای به هم ریختن اوضاع داخلی ایران پنج هزار نفرازوابستگان سرویس اطلاعاتی آن کشور که آموزش فارسی دیده اند هر روز مشغول تخریب فرهنگی ،تحریف و ایجاد اختلافات  و ترویج فساد و فحشا و خرافات  از طریق نت بین مردم ما بوده اند......

پیامهای موجود در نماد ج.ا [بخش دوم]

همانگونه که گفتیم نتایج تمامی بررسیها وتحقیقها  در خصوص ریشه ها و عوامل اصلی بوجود آورنده حرکتی که با ساقط نمودن حکومت محمدرضاپهلوی و استقرار ج.ا بجای آن درایران آغاز شد؛نشان دهنده این واقعیت است که یکی از اهداف این حرکت نابودی سیستماتیک تمامی شئون در زندگی ایرانیان و نابودی تمامی ریشه های غنی تاریخی و فرهنگی آن ... وسرازیر نمودن قسمت اعظم درآمد ذخائر نفت و گازش به خزانه ترکیه، ورساندن آن کشوربه جایگاه قبلی ایران در منطقه وجهان  بوده است.اما این تنها آغاز داستان است.
*
حذف شیروخورشید از پرچم ملی ایران همزمان بود با کمرنگ شدن روزبروز مطرح نمودن مذهب رسمی در ایران-اگر به حافظه خود رجوع نمائید خواهید دید در طول حیات ج.ا هیچگاه نشنیده اید که این حکومت از مذهب جعفری بعنوان مذهب رسمی کشور یاد کرده باشد-اما بجای آن بااعمال ممنوعیتها -که هیچ جائی در اسلام نداشته- ودخالت در تمامی شئون زندگی خصوصی واجتماعی مردم از یکطرف ،وبمباران تبلیغاتی دین در رسانه ملی و استفاده از قران در هر لحظه از برنامه های رادیو تلویزیون ، تلاش خود را متمرکز بر ایجاد نفرت از دین عموما و تشیع خصوصادرایران  نموده.
اما هدف چه بوده؟ ایجاد نفرت از تشیع که ایشان با کاریکاتوریزه کردن وجوه تعزیه و معنوی آن ؛تنها در پی منزجر کردن مردم از آن بوده اند. در برابر مردم ما پس از آن چند انتخاب وجود داشت .یا روگرداندن کامل از دین بطور کلی-یا روگرداندن کامل از تشیع -یاسرد شدن نسبت به تشیع. همان تشیع که نماد اصلیش از همان روز نخست توسط ج.ا به زیر کشیده شده و از پرچم ملی حذف شده و روند حذف نهائیش از تمام وجوه زندگی ایرانیان آغاز شده بوده وهمچنان ادامه دارد. از طرفی تبلیغ یک فرقه بظاهر دینی ترکیه در ایران در جریان بوده است
همزمان با اینها -که جزئی از مرحله دوم آماده سازی ضمیمه نمودن ایران به ترکیه بوده -تبلیغات داخلی-توسط عوامل وزارت اطلاعات در داخل-وتلویزیونهای ماهواره ای از خارج در شیرین نشان دادن ترکها و مذهب ایشان به ایرانیان ادامه داشته.اینجاست که باید به حرکت جماعتی موسوم بو -نورچی ها- در ترکیه اشاره نمود .اینان که ظاهرا مبدا حرکتشان به شخصی کردی الاصل به نام سعید نورسی میرسد معتقد به استفاده از کلمه توحید-لااله الاالله- بدون ذکر محمد-ص- رسول الله میباشند.این تفکر که تفکر حاکم بر حکومت فعلی ترکیه-حزب آک پ- بوده است ،توسط شخصی به نام فتح الله گولن با دهها میلیارد دلار سرمایه از پنسیلوانیای امریکا هدایت میشده است.تمامی تحقیقات در مورد این جریان نشان میدهد که این حرکت یک جریان سیاسی بوده که زیر ماسک دین در حال نشو و نما در دنیا بوده است.-در امریکا بودن این شخص به هیچ روی نشاند دهنده و اثبات کننده حمایت امریکا از این جریان نمیباشد- حتی شخصا معتقدم از اهداف اصلی این حرکت سیاسی نابودی امریکا میباشد.
این تفکر بر اساس صرفا افکار سعید نورسی بنا شده تا حدی که براحتی منتقدان این گروه در ترکیه میگویند افراد این گروه قران را کناری گذاشته و کتابی را ظاهرا سعید نورسی نوشته را قران خود میخوانند.این تفکر ظاهرا در پی ایجاد دیالوگ میان ادیان است اما چنانچه منتقدان قابل قبول ایشان در ترکیه میگویند این جریانی یهودی الاصل است که ظاهری اسلامی اختیار نموده تا بلکه با این ماسک بتواند مسلمانان جهان را زیر پرچم خود متحد نموده و سیاهی لشگر لازم برای جنگ با امریکا را فراهم نماید.

*
طراحان آنچه بنام ج.ا خوانده شده تمامی تلاش خود را نموده اند تا در نهایت اگر این حرکت در اهداف داخلی، منطقه ای و جهانیش به شکست انجامید تمامی تقصیرات متوجه ایران گردیده و بدین وسیله مقدمات نابود نمودن آن را فراهم نمایند.-درصورتیکه از ضمیمه نمودن آن نا امید شده باشند.-اما فراموش نموده اند که امضای خویش را بر پرچم ایران به اشغال رسانده گذاشته اند . و هرکس که قصد تحقیق واقعی داشته باشد خواهد دریافت که آنچه در سال هفتادونه میلادی در ایران رخ داد به هیچ روی ایرانی نبوده و نه تنها ایرانی نبوده بلکه برای نابودی ایران ودین اسلام و مذهب تشیع در ترکیه و اسرائیل طراحی وهدایت شده است.  

پیامهای موجود در نماد ج.ا [بخش اول]


سیاسی نمودن دین اسلام از سال هفتاد ونه میلادی در ایران پس از سرنگونی رژیم پهلوی که حاکم بی قیدوشرط در منطقه بود و رفاه نسبی قابل توجهی برای اکثرایرانیان آورده بود، نه تنها شروع دوره تازه ای برای تاریخ ایران بلکه شروع حرکتی بود که سالها بعد مشخص شد که هدفش نابودی نظم حاکم بر دنیا و استقرار یک نظام جدید بوده .کسانیکه باشعار اسلام تمامی نظم حاکم بر سیستم ایران را بهم زدند بعدها با عملکردشان اثبات نمودند که از اهداف اولیه ایشان گرفتن نقش رهبری منطقه از ایران و واگذارنمودن آن به ترکیه بوده است.همچنین نابود نمودن سعادت نسبی ایرانی ها و به پائین کشاندن ایشان از هر جهت در تمامی شئون تاجائیکه حسرت احوال فرزندان عثمانی را بخورند.
*
صرف مداخل نمودن دین در سیاست نشاندهنده اهداف متفاوتی است که طراحان اصلی این کار در پی آن بوده اندوما بدلیل اعتقاد به سیاست کاملا جدای از دین نمیتوانیم و نمی بایست بی تفاوت از مظاهر دینی که ج.ا از آنها استفاده نموده بگذریم.اگربخواهیم از حقیقت آنچه بر ایران گذشته اطلاع داشته باشیم بهتراست به شعارهای ایشان ، نسبت مطابقن آن با اسلام و مذهب رسمی ایران، و جهت گیریهای ایشان توجه کامل نمائیم.
یکی از اولین اقدامات ایشان حذف شیروخورشید از پرچم ملی ایران بود که نه تنها نمادی سیاسی نبود بلکه با شمشیر-ذوالفقاری-که در دست شیر بود نشان دهنده شیر همواره غالب خدا یعنی علی بن ابیطالب بوده است.
بجای آن نمادی گذاشته شد که اصرار داشتند که همه بپذیرند که طرحی از کلمه توحید-لااله الا الله- میباشد.
برفرض اینکه چنین هم باشد و این ربطی به نماد سیکها -که عثمانیها خیلی دوستشان دارند-نداشته باشد[این واقعیتی اثبات شده است که دلیل کوتاه نکردن موی سر از سوی سیکها نوعی اعتراض به وجود مسلمانان بوده و ایشان میگویند تا وقتی یک مسلمان زنده باشد ما موهای خودرا کوتاه نخواهیم نمود.] میبایست به پیامهای دیگر موجود در آن توجه نمود.
خداوند در قران کریم در آیات صدوچهل و نه تا صدوپنجاه و یک از سوره نسا میفرمایند:
"بدون تردید آنانکه به الله و رسولان او کفر میورزند قصد دارند بین الله و رسولانش فاصله و دوری ایجاد نمایندو چنین میگویند  :ما به برخی ایمان داریم و به بعضی از آن-دین- کفر میورزیم.و قصد دارند راهی بین این دو-راهیکه خدا و رسولانش ارائه داده اند-اتخاذ نمایند.آنان همان کافران حقیقی  هستندو ما برای کافران عذاب دردناکی مهیا مینمائیم."
در شرح نزول این آیات هست که برخی از یهود که بدلیل برتری طلبی بر دیگر اقوام نمیخواستند دین اسلام را بپذیرند واما از طرفی بدلائل زیاد حقانیت آن را نیز ثابت شده مییافتند مبادرت به این کار نمودند. گفتند ما الله را قبول داریم اما پیامبری محمد-ص- را نمیپذیریم. ایشان بودند که گفتند ما تنها میگوئیم لااله الاالله ولی نمیگوئیم محمد-ص-رسول الله .از همان روز بود که جدا ذکر نمودن کلمه توحید در چنین موقعیتهائی منع گردید. تا همگان بدانند که چه کسانی هستند که میخواهند با جدا کردن خدا و رسول مکرمش در واقع ریشه دین را بسوزانند.
*
دراینجاست که باید یادآوری نمائیم که پس از سال هفتادو نه میلادی بود که اظهار دشمنی ها نسبت به رسول خدا-ص- در گوشه و کنار دنیا آغاز شد.-وعموما از سوی رسانه های خاص که صاحبانشان ظاهرا یهودی میباشند تقویت شد.تا جائی که میروند تا حتی بردن نام ایشان را هم تقبیح نمایند.